English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4440 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
love U عشق داشتن عاشق بودن
loved U عشق داشتن عاشق بودن
loves U عشق داشتن عاشق بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to be in love U عاشق بودن
fall for <idiom> U خیلی عاشق بودن
side with <idiom> U عاشق چیزی بودن
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
suspecting U شک داشتن مظنون بودن
suspect U شک داشتن مظنون بودن
suspects U شک داشتن مظنون بودن
requiring U نیاز داشتن لازم بودن
abounds U زیاد بودن وفور داشتن
may U توانایی داشتن قادر بودن
expect U انتظار داشتن منتظر بودن
expected U انتظار داشتن منتظر بودن
expecting U انتظار داشتن منتظر بودن
expects U انتظار داشتن منتظر بودن
dominate U حکمفرما بودن تسلط داشتن
to have patience U شکیبا بودن صبر داشتن
abounding U زیاد بودن وفور داشتن
abounded U زیاد بودن وفور داشتن
undulate U تموج داشتن موجدار بودن
finger in the pie <idiom> U دست داشتن ،مسئول بودن
tends U متمایل بودن به گرایش داشتن
tending U متمایل بودن به گرایش داشتن
tended U متمایل بودن به گرایش داشتن
required U نیاز داشتن لازم بودن
tend U متمایل بودن به گرایش داشتن
undulated U تموج داشتن موجدار بودن
undulates U تموج داشتن موجدار بودن
require U نیاز داشتن لازم بودن
dominated U حکمفرما بودن تسلط داشتن
dominates U حکمفرما بودن تسلط داشتن
merits U شایسته بودن استحقاق داشتن
sites U قرار داشتن مستقر بودن
mattering U مهم بودن اهمیت داشتن
detesting U تنفر داشتن از بیزار بودن از
site U قرار داشتن مستقر بودن
adhere U توافق داشتن متفق بودن
detests U تنفر داشتن از بیزار بودن از
matters U مهم بودن اهمیت داشتن
adhered U توافق داشتن متفق بودن
deserves U سزاوار بودن شایستگی داشتن
requires U نیاز داشتن لازم بودن
adheres U توافق داشتن متفق بودن
adhering U توافق داشتن متفق بودن
deserve U لایق بودن استحقاق داشتن
detest U تنفر داشتن از بیزار بودن از
yearn U اشتیاق داشتن مشتاق بودن
deserves U لایق بودن استحقاق داشتن
to have an interest [in] U سهم داشتن [شریک بودن] [در]
sited U قرار داشتن مستقر بودن
matter U مهم بودن اهمیت داشتن
mattered U مهم بودن اهمیت داشتن
meriting U شایسته بودن استحقاق داشتن
yearns U اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearned U اشتیاق داشتن مشتاق بودن
adequateness U توافق داشتن متفق بودن
merited U شایسته بودن استحقاق داشتن
deserve U سزاوار بودن شایستگی داشتن
merit U شایسته بودن استحقاق داشتن
to be together with somebody U با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
equivalents U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
To be in the ring (arena). U تو گود بودن ( درمتن قرار داشتن )
equivalent U همان مقدار را داشتن یا مشابه بودن
overpoise U مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
play second fiddle to someone <idiom> U ازنظر مهم بودن مقام دوم داشتن
To be a good conversationalist . U دهان گرمی داشتن ( خوش صحبت بودن )
outclassing U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
to wobble [rotate unevenly] U لنگ بودن [تاب داشتن] [به طور نامنظم چرخیدن] [اصطلاح روزمره]
outclass U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
shimmers U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmered U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmer U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
shimmering U روشنایی لرزان داشتن دارای تصویر یا شکل لرزان ومرتعش بودن
stand by <idiom> U پشت کسی بودن ،هوای کسی را داشتن
amonrist U عاشق
loveerless U بی عاشق
inamorato U عاشق
love some U عاشق
amorous U عاشق
amorist U عاشق
lovers U عاشق
leman U عاشق
lover U عاشق
goo goo U عاشق
inamorata U زن عاشق
swain U عاشق
fall in love with U عاشق شدن به
To fall in love (with someone). U عاشق شدن
adored U عاشق شدن
adore U عاشق شدن
f. of books U عاشق کتاب
amorist U عاشق پیشه
in love <idiom> U عاشق شدن
kleptomaniac U عاشق سرقت
plighted lovers U دو تن عاشق ومعشوق
paramour U عاشق معشوقه
adores U عاشق شدن
philharmonic U عاشق موسیقی
philobiblic U عاشق کتاب
head over heel in love <idiom> U یک دل نه صد دل عاشق شدن
lover like U عاشق وار
amative U عاشق پیشه
narcissist U عاشق خود
shutterbug U عاشق عکاسی
adoring U عاشق شدن
kleptomaniacs U عاشق سرقت
She loves to have a lot of doges . U عاشق اینست که سگ نگاهدارد
to fall in love with a woman U بزنی عاشق شدن
stagestruck U عاشق صحنه نمایش
to fall in love with a woman U عاشق زنی شدن
fall in love with <idiom> U عاشق کسی شدن
adorer U ستایش کننده عاشق
outdoorsy <adj.> U عاشق هوای آزاد
sweet on <idiom> U عاشق کسی شدن
to fall in love [with somebody] U عاشق [کسی] شدن
To fall in love at first sight. U بانگاه اول عاشق شدن
stage-struck U عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
narcissus U جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
lovelorn U عاشق دلخسته غمزده عشق
He doesnt do it for our black eyes. U عاشق چشم وابروی ماکه نیست
aegisthus U فرزند Thyestes قاتل Atreus و عاشق کلیتمنسترا
bibliophile U کتاب جمع کن عاشق شکل وفاهر کتب
in love - engaged - married U عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
to turn somebody's head <idiom> U کسی را دیوانه وار عاشق خود کردن [اصطلاح مجازی]
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
upkeep U بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
pend U معوق بودن بی تکلیف بودن
resided U ساکن بودن مقیم بودن
want U فاقد بودن محتاج بودن
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
abutted U مماس بودن مجاور بودن
having U مالک بودن ناگزیر بودن
Recent search history Forum search
2In someone bad (or good) books.
2In someone bad (or good) books.
3midas touch
1What it means in slang term " I'm sleeping in truck" ?
2In order to be interesting you have to be mean
1nonconversation
1i go out with you
1what about the plans to put automatic machines in the factories?
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
1Given that the admittance matrix will not be full, further savings in storage requirements can be made.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com